۱۳۹۶ اردیبهشت ۱۸, دوشنبه

یک نغمه، یک داستان و یک سنگ


برگردانی از A song, a story and a Stone از In Gowan Ring






سپیده‌دم را دیدی پس از هزار رویا؟
داستان‌ها از حیرتی کودکانه
گیجِ تماشایی از
جاودانه‌گی

می‌توانی دید، خورشید را که هم‌تافته با دریا؟
نگاره‌ها، برگ‌ها، خاطره‌ها
و سنگ‌های
خانه‌ای آشوغ

بیدار شو، بیدار شو، بیدار شو پس از آن شبِ سیاهِ تاریک
نشانه را دیدی پسِ شکل‌ها و رنگ‌ها؟
نغمه‌ای برای دل
داستانی برای خاطر
سنگی برای جان

از لتره‌های ژنده‌ی کار و آن چیزها که ناتمام مانده‌اند
جُستن و دیدن
نفَس بر نفس، یکی پسِ دیگری
زیرِ آفتاب

شکیب بودی، به تمنا، تنها، پشتِ در؟
با گل‌ها، کلمه‌ها، وعده‌ها
و سنگ‌های
خانه‌ای آشوغ

بیدارشو، بیدارشو، بیدار پس از بارشِ شبِ تار
از تمامِ آن شکل‌ها و رنگ‌ها چه مانده؟
نغمه‌ای برای دل
داستانی برای خاطر
سنگی برای جان

سپیده‌دم را دیدی پس از هزار رویا؟


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر