۱۳۹۶ مهر ۱, شنبه

گرگ‌های رنگ‌باخته‌ی پیثیا









آرکادیا، شهرِ سرافرازِ ما، امشب را جشن می‌گیرد
حلقه‌ها همه به نورِ مشعل می‌افروزند
راعیِ پُرشُکوه و رخ‌پوشیده‌‌مان
به چشمانِ بازِ توده خیره خواهد شد
عن‌قریب...

زئوس... جان‌ام را بسوز!
بخوان ای کاهن، بخوان!
چشم‌های‌ات، نغمه‌هات، وجدت!
پیثیا، برای‌ام بخوان!

زئوس... کیفرم ده!
برقص ای کاهن، برقص!
نبت‌ات، دم‌ات، همه سکرِ مرگ اند!
آه پیثیا، سکرِ مرگ را بر من ریز...


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر