۱۳۹۹ تیر ۱۷, سه‌شنبه

کی پسرشو اینجوری ول میکنه اون بیرون ظلِ آفتاب؟









وقتشه که همه‌ی اون کاراییو که میکنم، هر کاری حالا، بشن مالِ گذشته.
وقتشه تمام اون چیزایی که میخواستم فراموش کنمُ همه اون چیزایی که الان ازشون پشیمونمو ردیف کنم.
ولی اونقدر فرشته تو آسمون نیس که بیان پایینُ حالمو خوب کنن.

مصیبته هروقت فکرشو میکنم، همیشهم بهش فکر میکنم.
 به اینکه میتونی بالای پردارشونو پاره کنیُ هر جور میخوای به حسابشون برسی، درست همونطور که با ما تا میکنی.
چه فایده داره ادامه دادن، وقتی اون جلو هیچی نیس جز یه دیوارِ آجری؟

آره هر کسی یه وقتاییو رو صلیب میگذرونه، من فقط میخوام مطمئن شم که این همش ضرر نباشه، شاید کمی برنزه شم ها؟ شاید اون بالا که منتظرم یکم وزنم کم شه.

هر کسی یه وقتاییو رو صلیب میگذرونه، من فقط میخوام مطمئن شم که این همش ضرر نیس، پس، سه بار انکارم کن، یا این که زودباشُ همین حالا تصمیمتو بگیر لعنتی



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر