پدیدهی Orkut، انبوههگی عیان، نمایشگاه ِدوستان
{نشانهشناسی ِیک کمونتهی مجازی}
{{کجاست؟ رابطه کجاست؟ در این نمایشگاه!؟ در این مکان که بوی استمنای هموندان ِخوشباشاش بههواست؟! در این «آشفتهبازار ِروابط» ِمدرن؟!}}
امروز، انسان در عطش ِارجهای فراموششده {و شاید مُرده!}، میجلزَد. زیبایی، زندهگی هنری، عشق، وارستهگی، امر ِقدسی، طبیعت(انسان-حیوان و زمین)، دوستی و..، همه فراموش شدهاند، معنایشان کژتاب شده، نشانگانشان در اپوریای زندهگی ِتودهای استحاله شده، از هستی تهی گشتهاند، بر رویشان لایهای سرد و خیس از جنس مدلول ِانبوههگی نشسته چونانکه دیگر نمیتوان ارزمندشان دید! از اینرو آدمی برای خویش بازیچههایی ساخته تا عطشاش را در-لحظه با آنها فرونشاند؛ پدیدههایی برساخته چون تلویزیون، گالری، پارک، مسجد، روزنامه، حزب، و همینجور کمونتههای مجازی دوستیاب و دوستساز(!)، دستاویزهایی اند که در آنها، نهتنها نیازی ارضا و خواستی آزاد نمیشود، بلکه در سترونیشان، نیاز، از شکل میافتد، سرکوب میشود و بر گرانی ِانبارهی گرههای رواننژدانهی روان ِخوارمایهی انسان ِمدرن میافزایند.
در کنار ِاجتماعهای نیکپندار و خوشباشندهای مانند فعالان ِخیریه، گروهکهای کوهنوردی، انجمن ِسبزها، گروههای فمنیستی و نوجوانان ِسیاستباز، کافیشاپنشینهای فلسفهباز و..، کمونتههایی مانند ِOrkut هم هست؛ مکانی آزاد برای آزادهگان (آزاده از شعور و شخصیت) که در آن همهچیز عیان و عریان و بیحیاست {و همهنگام، محدود (به اتاق، به حالت ِخاص ِنشستن، به صفحهی نمایشگر!)}. مکانی برای دیدن(دید-زدن) و دیدهشدن(عرض ِاندام).
«Orkut، کمونتهای Online است که افراد را در شبکهای متشکل از دوستان ِمعتمد به هم پیوند میدهد!
ما متعهد شدهایم که دیدارگاهی Online فراهم کنیم که افراد در آن بتوانند با همدیگر معاشرت کنند، آشناییهای نو بسازند، و با کسانی که همذوقشان اند، رابطه داشته باشند!»
این جملات را در نخستین صفحهی Orkut خواهید یافت. جملاتی که بر آن اند تا شما را گرم و نرم کنند. روانتان را در اجتماعیت ِمجازی ولرم کنند. Orkut، اینچنین نوید میدهد: Join orkut to expand the circumference of your social circle
یک مکان ِهرکسانه که خارش ِمردانهگی مرد و سوزش ِزنانهگی زن را بهخوبی پاسخ میدهد! شمار ِخردمایهگان تا چه اندازه است؟ کسانی که دوستان را به نمایش میگذارند، بیریا و خاکی {اصطلاحی که عوام برای نامیدن ِافراد ِبیدر-و-پیکر و باز و بیخود به کار میبرند!} دوستان را با دوستان آشنا میکنند. کسانی که در قاموس ِزندهگیشان عبارت ِانبوههگی ِ"دوستان"، معنادار میشود؛ کسانی که "دوستان" دارند، چون دوستی ندارند!
انسان ِمدرن، دیریست که شناخت و نزدیکی را به آشنایی (در حد ِدیدن و شنیدن و پیشبینیپذیربودن و نترسیدن) فروکاسته. مردم ِبازار، کسی را دوست-آشنا میخوانند که از شر ِابهامها و دیگرگونگیهایاش در امان باشند. صافوساده، مثل یک خر ِسفید. پیشبینیشدنی، هنجارمند، اجتماعی، و مهمتر از همه "انسان"(؟!)!
رابطهها و نزدیکیها روزبهروز از "تن" (تن به معنای جایگاه ِهستن) دور میشوند؛ و سویهای عارفانه، دلقکمأبانه، نادیداری و نابساوشی، سیبرنتیک و اسکیزوفرنیک به خود میگیرند. در جهان ِژلاتینی ِامروز، تنانهگیهای اندیشگون، همه به پسماند ِخشکیدهی مایعهای پساگایشی ِروابط ِعقدهبنیاد بدل شدهاند.
{رمزگان ِاجتماعی Orkut چیست؟! نشانهها در این رمزگان چهگونه کار میکنند؟! Orkut، نظام ِدلالتمند ِگستردهای دارد، در همکاریام با یکی از دوستان که مشغول ِنوشتن ِتزی دربارهی کمونتههای مجازیست، این نظام را تا آنجا که در مجال و توان است، بسط خواهیم داد. در اینجا تنها به ذکر ِچند نمونه از نشانگان ِروشن و آسانیاب بسنده میکنم:}
Profile:
شرح ِحال! نما! از سالزاد گرفته تا رنگ ِچشمان، همهچیز را بنویس تا کسان ِبیشتری نگاهات کنند! چهقدر الکل مینوشی؟ دینات چیست؟ حیوان ِخانهگی دوست داری؟ چه ژانری را میپسندی؟! کتاب و فیلم ِمورد علاقات چیستند؟ همانگونه که در زندهگی هرروزه، پرسشها از حد ِپرسشهای گشایشی (Pathic)(پرسشهایی که برای آغاز ِرابطه دادوستد میشوند) فرانمیروند، در اینجا هم همهچیز در آغاز میمیرد. Profileها، مرجع ِمعنایاند. معنا، درشتمعنایی که در شبکهی دلالت ِصریح عرضه میشود، در Profile یافتنیست. عکسهایی از خود (بهترین عکس، غریبترین عکس، کنجکاویبرانگیزترین عکس، دیدنیترین/ حسی ویژهی دختران که از نشاندادن ِعکسهای خود و خودیها به هرکسوناکسی کیفور میشوند!)، تاریخ ِتولد(به روز)، شرح ِحال (ترجیحات، تفریحات، خوشآمدنیها، مزخرفات!).. Profile جاییست که در آن افراد بی آنکه پرسیده شوند، از خود حرف میزنند (حمام ِزنانه). روشن، بدون ِکوچکترین غرابت و دوسویهگی، صاف و ساده و باصفا و خودمانی و صمیمی! هرآنچه میخواهی از من بدانی را در این سیاره ببین! من، بیریای بیریایام. در حقیقت من چیزی ندارم که بخواهم ریا کنم! من، صفر-ام در میان صفرها! Profile ها در Orkut سهدسته اند: پروفایلهای عمومی (General profile)، پروفایلهای کسبوکار (Business profile) و پروفایلهای شخصی (Personal profile). جداسازی ِاین پروفایلها از هم چندان کار ِسختی نیست! پروفایل ِکسبوکار، عقلانی(؟)ترین است، افراد میتوانند بسته به گرایههای گوناگون ِسوداگری، تجاری، "آشنا"یان ِجدیدی برای خود دستوپا کنند، کهبسا به درد ِزندهگی ِمادی هم بخورد. بنا بر نگرهی مارکسی، دو پروفایل ِدیگر میبایست بر روی این پروفایل ساخته شوند (زیربنا-روبنا)؛ اما در اینجا باز هم ِPinko ها شکست میخورند!؛ نخستین پروفایلی که از شما میبینند، پروفایل ِعمومیست، اما اگر شما پروفایل ِشخصی (که با نمادهای لوس ِگفتمان ِعاشقانهی عوام شلوغ شده و قرار است تا به نمایش ِامور شخصیتان(که بیشتر آرمانی-تختخوابیست) بپردازد) را پُر کنید، همه، روبنای نما و اساس ِشرح ِحال شما را همین فروفایل ِشخصی درنظر خواهند گرفت؛ چرا که در آن قرار است از شخصیترین و رازآلودترینها بگویید! روبنای سکس، زیربنای سیمای عمومی و سودگرانه را مشروط میکند! مارکس، نفی میشود!
Friends:
اینجا همه با هم اند! کلمهی "دوستان"، دوستان ِزیاد، در اینجا معنا-داریاش را عیان میکند. دوستان، دور ِهم، آزگرانه، فهرست ِدوستان ِخود را میکاوند، زیرورویاش میکنند تا ببینند آیا هنوز بهترین دوست ِاین دوست ِدوستاندار هستند یا نه! اه! نه! دختری دیگر در کار است؟! پسری دیگر آنجاست!!! شعار ِاین قسمت: رفقا! دوستان! همهی آنانی که میشناسند-ام، همهی عزیزان ِوبگرد! پرشمارتر، اجتماعیتر، بهتر!
Testimonials:
گواهی، هدیه! این واژه از بار ِمعنایی ِقدرتمندی برخوردار است. دلالتمندیاش (خاصه در شبکهی معنایی ِمورد بررسی) بهخوبی سویههای اجتماعی ِ"گواه" و "هدیه" را افشا میکنند! گواه و تمجید ِ من، هدیهایست برای تو، برای اثبات ِنزدیکی ِآشناییمان. اما در چنین جاهایی، تمجید و سویهی صادقانهی آن کژتاب میشود. در چنین تمجیدهایی {در Orkut، تمجیدها و گواهیها را همهگان میبییند!}، تمام ِمبادی ِآداب ِیک تمجید لحاظ میشوند، مگر مهمترینشان: بایستهگی خلوتبودهگی و نهانیبودن ِتمجید!؛ در شلوغی ِدیدهشدنها، تمجیدکننده نمایشگری میکند، حال آنکه، تمجیدشونده، یکسر، به فراموشی سپرده میشود! غرض ِفرستندهی پیام در ریخت ِچاکرمندی، وجه ِاصیل ِتمجید و ستایش (که تنها در گاه ِآرام و یکهی یک با-همی ِخلوت معنا مییابد) را مخدوش میکند. هدیه را همه میبینند. هدیه، دستمالی میشود و شخصمندیاش را از دست میدهد. این از ستایش و تمجید دور است. چاپلوسی، نا-هدیه، ناکسی...
دیگران از شما میگویند تا با شما حرف زده باشند، تا تمجید کنند و نگاه ِشما را به خود گشت دهند! شعار ِاین بخش: برایام مهمی! برایات مینویسم و همه نوشتهام را که برای توست میبینند! مرا بخوان{نه تنها نوشته را، حضور مجازیام را}!
Communities:
هموندکدههایی وهمی و اندیشگون! فرهنگوری در کنار ِآن چشمچرانیها و فضولیهای دخترانه! این بخش، نمونهی خوب و دم ِدستی از بازار ِهنر و اندیشه است. اصل ِبازتولیدپذیری ِاثر ِهنری(بنیامین) اثبات میشود: نگارههای ونگوگ، نوولهای سارتر و شعرهای شاملو، در نمناکی ِچشمان ِخیره دستمالی میشوند تا مرگ ِاصالت تصدیق شود! هر ناکسی بهآسانی میتواند وارد ِاین شبکهی روشنفکرانه شود. دموکراسی. کافیست پرطمطراقترینها را برگزیند و هموند شود. شعار ِاین بخش: تو هم میفهمی! همه با هم میفهمیم! ما در این زمینه مشترکایم، چون عضو ِیک نهادیم! {پیشزمینهای برای شناختن(؟)، برای دوستشدن!}
استفاده از Web، در ساعات ِآرام و رویایی ِشب رایج است {نقش ِشب و شبانهگیهای بورژوایی، خود، نشانهنشاسی ِلذیذی را میطلبد!}. پس از بهرهگیری، کامپیوتر(این طرف ِحقیقی ِگفتگوی شبانه) خاموش میشود، چراغها هم، چشمان هم؛ و کسی که تا چند لحظه پیش با بیشماری ِ"کسان" رابطه(؟) داشته، در خاموشی {شاید} به خود میآید! میخوابد و "کارکرد ِرویا" را در رویایاش اثبات میکند: دیدنها و دیدهشدنهای مجازی را تجسم میکند...
هموندان ِاین مجموعه، آدمکهایی که رابطه را در نمایشگر و وِب دریوزهگی میکنند! بیکسان و بیچارهگان و افلیجانی روانگسیخته اند که از خود مینویسند، خود را شرح میدهند، عکس ِخود را به همگان عرضه میکنند، خود را چون ابژهی "نمایشگاه ِدوستی" نزد چشم ِجماعت به فروش میگذارند! چرا که از بودن در این وضعیت ِاسفبار، در مقام ِانسان ِمدرنی که هم زاینده و هم زاییدهی این وضعیت بوده، خستهی خسته اند؛ و گویی چارهای از خودفریبی و خود-وانهادهگی به تخدیر ِسیستم ندارند!
{{ «بیش از این برای راندشان دست میاز! آنان بسیار اند و سرنوشت ِتو مگستاراندن نیست.»}}
Zhakaan,
پاسخحذفI would like to read your blog.
Is there a way to translate it into english?
Is it Persian?
Does the artwork belong to you?
my email ffoegw@hotmail.com
Regards