۱۳۸۴ شهریور ۲۸, دوشنبه

این نوشته ترجمه‌ای‌ است از بخشی از فصل ِششم ِکتاب "امریکا" نوشته‌ی ژان بودریار

کویر تا همیشه

{پاره‌ی نخست}


پسین‌گاهان، تیراژه‌های سترگ ِیک‌ساعته اند. این‌جا، فصل‌ها بی معنا می‌شوند: پگاه، بهار است؛ نیم‌روز، تابستان؛ و شب‌ها، لرز ِکویر بدون ِزمستان . ابدیتی معلق که در آن، سال، روزانه احیا می‌‌شود؛ با این‌ تضمین که در این احیا، هر روز این‌همان ِدیگرروزهاست، چنان‌که هر عصر همان تیراژه‌ی هزاررنگ با همان طیف، گوی ِنور ِزندانی در حصار ِروز را پیش از فروشد و محو، به سایه‌رنگ ِعصرانه می‌تند. سایه‌رنگ‌ها، تیراژه‌های ناگه‌آیندی اند که تفت ِبادها را از چکاد امواج اقیانوس ِآرام شکار می‌کنند.
این شکوه ِگزندناپذیر، امتیاز ِطبیعی ِاین اقلیم، آسیمه‌گی ِجنون ِآدمی را به کمال می‌کشاند.

این کشور، بی‌از امید است؛ با زباله‌دانی‌ها‌ی‌ همیشه تمیز، داد و ستد لیز و به‌نقد، با ترافیک‌ تخدیرگر-اش. زنده‌گی ِنهفته‌ی شیربرنجی و مرگ‌بار‌، نشانه‌ها و پیام‌ها‌، پیکرها و ماشین‌ها، موهای بلوند، تکنولوژی‌های نرم و فرنما، همه سیال‌تر از این‌ اند که رویایی ِاروپایی ِمرگ و کشتار و متل‌های خودکشی و ارجی‌ها و آدم‌خواری‌ها {امریکایی} را در مقابله با کمال ِاقیانوس و نور، برجسته سازند. رویای ِاروپایی ِآسوده‌گی ِجنون‌بار ِِزنده‌گی { ِامریکایی} در برابر با حادواقعیت ِهمه‌جاگیر هیچ است.

این‌چنین، خیال زمین‌لرزه‌ و فروپاشی ِکالیفرنیای حادثه‌زده در اقیانوس ِآرام، خیال ِپایان ِزیبایی ِتبهگن و ننگ‌آور-اش، بر باد می‌رود! چه مادام که حتا احدی نفس می‌کشد، گذر از دشواری ِبودن، به سیالیت ِآسمان و صخره‌ها و امواج و کویر، به سیالیت ِبن‌انگاره‌ی خوش‌بختی ِمحض، ناخواستنی‌ست! این خیال و رجزخوانی خود چیزی نیست جز لاسه با مرگ، که بر زیبایی ِطبیعی ِکالیفرنیا خواهد افزود! این خیال و این لاسه وضعی شبیه به تاریخ و نظریه‌ی انقلابی دارد، که پژواک ِحادواقعیت‌گرایان‌اش در این‌جا با جذبه‌ی محافظه‌کارانه‌ای وامی‌ماند و به هوا می‌رود. تمام ِچیزی که از خشونت و تمنای ِتاریخی باقی می‌ماند، همین دیوارنوشته‌ای‌ست که این‌جا بر ساحل، روبه دریا، ایستاده؛ دیوارنوشته‌ای خسته که دیگر توده‌های انقلابی را مخاطب نمی‌گیرد، که با آسمان و فضای باز و خدایان ِترانمای اقیانوس ِآرام سخن می‌گوید:
"Please Revolution!"

آیا بزرگ‌ترین پای‌گاه ِناوگان، یعنی ناوگان ِهفتم ِاقیانوس ِآرام – مظهر ِسالاری ِجهانی ِامریکایی و عظیم‌ترین توپخانه در جهان – نیز به زیبایی ِاین زیبایی ِوقیح نمی‌افزاید؟!

گه‌جای، که سِحر ِزیبایی ِسانتاآنا خرامان می‌وزد، باد ِکویر در گذر-اش از کوه‌ها، پیش از افشاندنِ غبار ِکویری و غباراندودن ِزمین و کف‌آلودن ِدریا و آشفتن ِمِه-‌شیادایان چند روزی در میان‌کوه‌ها اتراق می‌کند. این مجال ِخوبی‌ست برای شب‌‌مانی بر کنار ِدریا و شنای شبانه و حمام ِمهتاب‌گرفتن. فرصت ِخوبی برای خون‌آشام‌ها..

این کشور، بی‌از امید است.

ما، افراطگرایان و متعصبان ِمعنا و فرهنگ و زیبایی‌شناسی و طعم و اغوا؛ ما که تنها آن‌چه را عمیقن زیبا و اخلاقی‌ست می‌بینیم، که تفاوت ِقهرمانانه‌ی طبیعت و فرهنگ نظرمان را می‌رباید؛ ما که سفت و سخت به عجایب ِعقل ِانتقادی و امر ِاستعلایی دل بسته‌ایم؛ برای ما، مشاهده‌ی این افسون‌زده‌گی‌ به پوچی‌ها و مهملات، این گسیخته‌گی‌های سرسام‌آور، در حکم ِتکانه‌ای ذهنی عمل می‌کند: ما را خلاص می‌کند! آرام‌مان می‌کند!

من از کویرهای امریکا حرف می‌زنم و از شهرهایی که شهر نیستند. نه آباده‌ای، نه هیچ بقعه‌ای.. نماهایی بی‌کران و همه‌رنگارنگ پاشیده بر چشم‌اندازهای معدنی و زمینه‌ی مات ِآزادراه‌ها. همه‌جا این‌گونه است: لوس‌آنجلس یا پالمس 29، لاس وگاس یا بُریگو سپرینگز...

کویر: بی میل. میل، هم‌چنان چیزی‌ست طبیعی. ما با پس‌ماند ِآن در اروپا زنده‌گی می‌کنیم. با پس‌ماند ِیک فرهنگ ِانتقادی ِدر حال ِاحتظار. این‌جا، شهرها، کویرهایی متحرک اند. نه یادمانی، نه تاریخی: تعالی ِکویرهای ِمتحرک و وانمایش. کلان‌شهرهای ِبی‌عاطفه نیز چنین وحشی اند. سکوت ِمحض ِ Badlands. چرا لوس‌آنجلس این قدر جذاب است؟ چرا کویرها جذاب اند؟ چون، با تمام ِوجود، خنثابوده‌گی ِمصنوعی و متحرک و نظرگیرشان را، در جدالی با عمق و معنا، در رجزخوانی با طبیعت و فرهنگ، به شما می‌بخشند. یک حادفضای ِبیرونی که هیچ خاست‌گاهی ندارد. بدون ِنقطه‌ی ارجاع!

نه جذبه‌ای، نه اغوایی. اغوا جای ِدیگری‌ست. در ایتالیا، و چشم‌اندازهای ِزیبا و نگارینی که، مانند ِشهرها و موزه‌هایی که آن‌ها را دربرگرفته‌اند، فرهیخته و پالوده گشته اند. محاط-گشته، محصور، مکان‌هایی بس فریبا که معنا – در اوج و فخر و شدت- در آن‌ها به آذین دگردیسه می‌شود. این‌جا {امریکا} برعکس است: هیچ اغوایی در کار نیست، با این‌حال، در این‌جا فسون‌زده‌گی ِمطلقی در کار است؛ افسون ِنابودی ِتمام ِشکل‌های ِخطیر و نغز و زیبایی‌شناختی ِزنده‌گی بر اثر ِدرخشش ِخنثابوده‌گی ِبی‌هدف. {کویر} همه‌جا‌حاضر و آفتابی. جذبه‌ی کویر: سکون ِبی‌از میل. جذبه‌ی لوس‌انجلس: چرخش و انتشار ِدیوانه‌بار ِبی‌از میل. پایان ِزیبایی‌شناسی.




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر